تاريخچه و معناي نبي از ديدگاه عهد عتيق


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 233
نویسنده : محمد

 

 

واژه‏ي انگليسي«~ «Prophet » ~»در اساس از کلمه يوناني«~ «Prophetes » ~»گرفته شده است، يک اسمي است به معناي «کسي که سخن مي‏گويد» يا «کسي که اعلام مي‏کند» يا کسي که از پيش سخن مي‏گويد يا «کسي که از آينده سخن مي‏گويد» مي‏آيد. (1) و همچنين به معناي مفسر و معبر معابد مقدس است في المثل محراب آپولو (خداي زيبايي، شعر و موسيقي در يونان) در معبد دلفي که احتمالا مشهورترين عبادتگاه در عهد يونان باستان بوده است، جايگاه عبادت خانم جواني بوده که پوتيا ناميده مي‏شده است و ظاهرا با محتضران به نام خدا سخن مي‏گفته است، سخنان او به طور کلي نامفهوم بوده است و نياز بوده است که توسط ملازمان کاهن که به آنها«~ «Prophet » ~»مي‏گفتند، به زبان واضح و معقولي تفسير يا ترجمه شود. (2)

ريشه‏ي نبا«~ « Naba » ~»عبري در اکدي نبو«~ « Nabu » ~»است، به معني تأييد و اعلام و توبيخ کردن و در عبري هم معني جذبه‏اي خاصي دارد که ارزش اجتماعي پيامبري را در اعلام کردن و دعوت کردن مي‏داند. (3)

کلمه نبي بيش از سيصد بار در عهد قديم آمده است. (4) و عنوان نبي در بني اسرائيل، معاني مختلفي دربرداشت. بيشتر منظور از آن، خبر دادن از احکام الهي و امور ديني و به تخصيص اخبار از امور آينده مي‏باشد. (5)

عنوان کلي که در تورات براي پيامبر به کار رفته است، واژه‏ي«~ (navi) ~»مي‏باشد در دوره‏هاي پيش از اسارت بابلي، لقب نوي«~ (Navi) ~»مخصوصا در اسرائيل شمالي (افرائيم) عموميت داشت، در اين جا اصطلاح مذکور، عنوان کلي براي هر شکل و حالت پيامبرانه بود و تنها لقبي بود که به پيامبران قانوني و مشروع گفته مي‏شد.

در يهودا و بالأخص در اورشليم، واژه‏ي بيننده«~ (hozen) ~»تصوير مرجحي بود اين لقب، اصالتا در متوني که از جنوب نشأت مي‏گيرد، ظاهر مي‏شود.

يک دليل مستند سنتي در مورد ماهيت نبوت در گذشته، اين است که در طول قرن گذشته، باستان شناسان تعدادي از متون خاور نزديک باستاني را آشکار ساخته‏اند. از جمله شهر بين النهرين ماري بر روي دره فرات، حفاريها موفق به کشف نامه‏ها و رساله‏هايي از قرن 18 قبل از ميلاد شده‏اند که فعاليت‏ها و پيامهاي متعددي از انواع مختلف اهل مکاشفه و غيبگويانه را وصف مي‏کند که با پيامبران اسرائيلي بعدي شباهتهايي دارد. غيبگويان از سوي خدايان گوناگوني آمده‏اند و به نظر نمي‏رسد که آنها را مورد خطاب قرار داده، دعوت و طلبيده شده باشند . برخي از غيبگويان وصف شده در اين نامه‏ها، افراد عادي و معمولي هستند اما برخي ديگر، داراي عناوين و القاب خاصي هستند که نشان مي‏دهد داراي رفتار خاصي مي‏باشند. و يک نقش مذهبي پذيرفته شده‏اي را در جامعه ماري، ايفا نموده‏اند. از جمله «پاسخ دهنده» ، «جذبه‏اي» ، «سخن گوينده» ، «فرياد کننده» ، «وحي آورنده» و «پارسا» ذکر شده است. (6)

اصطلاح نبي در کتاب مقدس به گروه‏هاي مختلف اطلاق شده است. برخي از آنها غيبگوياني بودند که حرفه و شغلشان پيش گويي بوده و مي‏توانستند اسرار دروني مردم را بخوانند وحدس بزنند و گذشته آنان را باز گويند و در برابر مزدي که مي‏گرفتند از آينده پيشگويي کنند، پاره‏اي از ايشان دراويشي بودند که با ساز و آواز و حرکات رقص مانند به حالت لرز و حرکات اعضا دچار شده و در حالت بي‏خودي مي‏افتادند و سخناني مي‏گفتند که مردم خيال مي‏کردند به آنان وحي و الهام شده و روحي ديگر در آنان نفوذ کرده و اين سخنان از جانب او گفته مي‏شود و عده‏اي مأموران مذهبي با وظايف منظمي در آيين پرستش اسرائيلي بودند و برخي مشاوران و رايزنان سياسي زيرک پادشاهي و برخي ديگر رهبران سنن مذهبي اسرائيلي بودند. (7)

رائي پيامبر جز نبي در عبري اصطلاحات ديگري هم داشته است از جمله«~ (ch'ro) ~»يا«~ (chozen) ~» (8) يعني نگرنده و بيننده. رائي ترجمه دو کلمه عبري است و به معناي اشخاصي مي‏باشد که به طور خارق عادت براي ديدن و علم بر اشيايي که فقط خدا بر آنها عالم است از جانب خدا منور مي‏گردند. (9) در کتاب سموئيل اول، باب 9 آيه 9 آمده است «نبي امروز را در سابق رائي مي‏گفتند» در کتاب اشعيا اين دو نام از هم جدا ذکر مي‏شود: «به رائيان مي‏گويند رؤيت نکنيد و به انبيا که براي ما به راستي نبوت ننماييد.» (10) در کتاب ميکاه اين لفظ با فالگيران ذکر مي‏شود. (11)

پيشگويي

در خاورميانه، در زمان‏هاي قديم، افرادي وجود داشتند که با سحر و نجوم سر وکار داشتند، آنها را افرادي مي‏پنداشتند که شايسته دريافت رسالت از جانب خدايان هستند و گاهي اوقات قبل از گرفتن تصميمات در امور به آنها پناه مي‏بردند. (12) يهوديان پس از بازگشت به مصر و تماس با مردم کنعان فنيقي به کارهاي فالگيري و جادوگري گرايشي پيدا کردند. انبياي بني اسرائيل نيز از راه پيشگويي براي بيداري و هدايت مردم، اقدام مي‏کردند و اين کار سبب جلب اعتماد به نبي مي‏رسد و نبي از همين عامل براي جذب مردم به راه خداشناسي و ايجاد ترس از ارتکاب گناه و تقويت روحيه مؤمنان بهره مي‏گرفت . (13) در کتاب مقدس نمونه‏هاي بسياري از پيشگوييهاي انبياي بني اسرائيل آمده است. کتاب اشعيا نيز مجموعه‏اي از پيشگوييهاست. فصول 24 تا 27 شامل ده پيشگويي مکاشفتي است. ارميا نيز پيشگويي مي‏کرد که فشحور کاهن با تمام اعضاي خانواده‏اش اسير شده و به بابل خواهند رفت . (14) و اين قوم هفتاد سال بندگي شاه بابل را خواهند کرد. (15) و به حنيناي نبي گفت: تو امسال خواهي مرد زيرا که مردم را عليه خدا شورانيده‏اي. (16) عاموس نبي نيز اسارت مردم سوريه و درهم شکستن پشت بندهاي دمشق و ويراني و دربه دري را پيشگويي مي‏کرد. (17)

بيننده‏ي خواب و رؤيا

اصطلاح بيننده‏ي خواب و رؤيا در مورد نبي و يا معادل آن به کار رفته است. (18) يکي از طرق درک وحي و الهام، رؤيا بوده است. خداوند بر عده‏اي از انبيا در رؤيا ظاهر شده و در خواب با ايشان سخن مي‏گفت. (19)

خداوند در رؤياي شب به يعقوب خطاب کرد. (20) سموئيل در روزگاري که کلام خداوند نادر بود، شبي براي نخستين بار، خداوند با او سخن گفت. (21) حزقيال و عاموس نيز در رؤيا نبوت خود را يافتند. (22) در اين رؤياها پيامبران حوادث آينده را مشاهده مي‏کردند.

مراتب و اقسام رؤيا

قاموس مي‏گويد: نبوت را اقسام بسيار بود، ازجمله: خواب ديدن. داوران 2 و ميکاه‏6 وحزقيال 1 و تبليغ اول پادشاهان 13: 22ـ 2 و اسموئيل‏.3 (23)

اما کيفيت اين خواب ديدن چگونه است؟ دانشمندان يهودي مراتب آن را بدين گونه بيان مي‏دارند :

.1 پيامبر داستاني يا رؤيايي در خواب مي‏بيند و در آن رؤياي نبوي، معني آن داستان يا رؤيا را مي‏فهمد و بيشتر داستانهاي زکريا از اين قبيل است.

.2 پيامبر در رؤياي نبوي، سخني به طور واضح و آشکار مي‏شنود ولي قايل آن را نمي‏داند چنان که سموئيل در اولين وحي بر او بدان اشاره کرده است. اول سموئيل باب .3

.3 شخصي در خواب با پيامبر سخن مي‏گويد همان‏طور که در بعضي از نبوتهاي حزقيال آمده است؛ حزقيال 40: 4ـ .1

.4 فرشته‏اي در خواب با نبي سخن گويد و اين حالت اکثر پيامبران بوده است.

.5 در رؤياي نبوي خداوند با پيامبر حرف زند، نظير قول اشعيا که مي‏گويد: پروردگار را ديدم که فرمود چه کسي را بفرستم تا پيغام ما را به اين قوم برساند؟ (24) اشعيا 6: .8

مرد خدا

در عهد عتيق گاهي از نبي با عنوان مرد خدا ياد مي‏کردند. در کتاب اول پادشاهان باب هفدهم آيه 18 آمده است که زني خطاب به ايليا مي‏گويد: اي مرد خدا. الياده در همين زمينه مي‏گويد : عنوان و لقبي که از همه بهتر تصديق شده «مرد خدا»«~ (Ishha Elohim) ~»مي‏باشد که در منابع شمالي وجود دارد، مخصوصا در حکايات پيامبرانه‏ي قديم مربوط به حوزه‏ي (الياس اليشع) در تاريخ سفر تثنيه. اين لقب احتمالا در اصل به مردمي اطلاق مي‏شده که به تصور خود، مي‏توانسته‏اند قدرت الهي را در اختيار خود داشته و آن را در طرق خارق العاده‏اي (معجزه آسايي) به کار برند. اما اين واژه بسيار گسترده بود و نهايتا به هر کسي که رابطه‏ي خاصي با خدا دارد، اطلاق مي‏شد» . (25)

نذيره: شخصي است که نذر کرده، خود را وقف خدمت خداوند نمايد و شرايطي دارد که نبايد مشروب بنوشد و همچنين انگور نخورد و موي خود را نچيند تا در ختم نذر گاهي موي وي را بچيند و شرايطي ديگر که در کتاب اعداد باب ششم تمامي مقررات را ذکر کرده است.

عده‏اي از افراد، فرزندان خود را براي تمام عمر «نذيره» قرار مي‏دادند. (26) و بعضي از اوقات پاره‏اي از شرايط را رعايت نمي‏کردند، چنان‏چه در کتاب عاموس آمده است : «پسران شما را انتخاب کردم تا نذيره‏هاي من و انبياي من باشند» . (27)

در اين قسمت انبيا و نذيره در يک رديف ذکر شده‏اند.

حدود نبوت

انتخاب نبي: در کتاب مقدس، حقيقت نبوت امري بديهي و روشن است. به صورتي که خداوند اراده و خواست خويش را به وسيله‏ي پيامبران به انسانها ابلاغ مي‏نمايد. (28) و انتخاب از جانب خدا و بر حسب مشيت و اراده او است. زماني افراد پيش از انعقاد نطفه نظير ارميا برگزيده مي‏شدند. (29) زماني نيز از طرف نبي ديگري به نبوت مسح مي‏شوند نظير الشيع از طرف ايليا. (30)

فيلسوفاني نظير ابن ميمون و ابن کمونه نبوت را حد اعلاي آمادگي و تجهيز قواي عقلاني و فکري و کمال قوه متخيله مي‏دانند. (31) نکته‏اي که در رابطه با انتخاب نبي در کتاب مقدس حائز اهميت است، اين است که نبوت عطيه‏اي هميشگي و غير قابل فسخ نيست. يعني يک نبي لازم نيست تا آخر عمر نبوت کند. اگر نبي انحراف اخلاقي داشته باشد، موجب مي‏شود که نبوت براي هميشه يا به طور موقت از او قطع گردد. مثلا: «اگر پيغمبري تکبر ورزد، نبوت از وي دور مي‏شود و اگر خشمگين گردد، نبوت، او را ترک خواهد گفت» . (32)

ابن ميمون تصريح کرده که يک نبي در طول عمرش به طور مستمر و متصل نبوت ندارد. بلکه گاهي نبوت از او قطع مي‏گردد. همان‏طور که گاهي مرتبه عالي نبوت را و زماني مرحله پايين‏تر از آن را دارا مي‏باشد. و چه بسا مرتبه عالي را يک بار در طول عمرش داشته باشد. و سپس از او قطع گردد و چه بسا بر مرحله پايين بماند، تا اين‏که نبوتش قطع گردد. (33)

درجات انبيا

در کتاب مقدس همه پيامبران در يک درجه نبودند، بلکه موسي عليه السلام از همه بزرگتر بود به صورتي که خداوند مستقيما با او حرف مي‏زد (34) و ديگر پيامبران که خدا از طريق خواب و رؤيا با آنها سخن مي‏گفت. در بعضي موارد نيز نيرويي در وجود نبي وارد مي‏شده که او را وادار به سخن گفتن مي‏کرده است، اوحکمي مي‏کرده يا سخنان سودمندي مي‏گفته است يا تدبيري الهي انجام مي‏داده است و تمامي آن در حال بيداري و تصرف حواس انجام مي‏شده است. به همين نحو داوود مزامير و سليمان امثال و جامعه و سرود سرودها را نوشتند و به همين شيوه کتاب دانيال و ايوب و ديگر کتب نوشته شدند و نيز مي‏گويند به واسطه روح القدس نوشته شدند و نظير بلعام که خداوند کلامش را در دهان او قرار داد . (35) و او به واسطه روح القدس سخن مي‏گويد. (36)

بعضي از انبيا صاحب کتابند ولي بعضي نبوتشان به اندازه‏ي يک کتاب نبوده، مانند بئري که نبوتش ضميمه کتب اشعيا شد. (37)

بعضي از انبيا تنها به قرائت کتاب و خبر دادن از گذشته و آينده اکتفا مي‏جستند. هديه‏اي مي‏پذيرفتند و سخني مي‏گفتند. اما برخي در هدايت و مخصوصا در انذار مردم سخت کوشا و پر توان بودند. از روحي تند و سرکشي سخن مي‏گفتند که چون تازيانه بر پيکر و اعصاب شنوندگان اثر مي‏گذارد و بعضي هم سخت مورد تمسخر قرار مي‏گرفتند. (38)

اطاعت از انبيا

در کتاب مقدس آمده است که خداوند نبي را از ميان مردم مبعوث مي‏گرداند و هر آنچه امر فرمايد به ايشان خواهد گفت و هر کسي که سخنان او را نشنود، خداوند او را مجازات مي‏کند . (39) نبي نيز هر حکمي را دريافت کرد مکلف به ابلاغ است و خداوند او را حفظ مي‏کند. (40) هر زمان که مردم سخنان نبي را نشنوند، خداوند بر آنها خشم مي‏گيرد «دلهاي خود را مثل سنگ، سخت کردند و نخواستند دستوراتي را که من با روح خود به وسيله انبياي گذشته به ايشان داده بودم بشنوند. به همين دليل بود که خشم عظيم خود را از آسمان بر ايشان نازل کردم» . (41)

وحي الهام بر انبيا

.1 روح خداوند: در عهد عتيق در بسياري از موارد از نزول الهام و وحي الهي به «نزول روح خداوند» تعبير شده است (42) ولي حلول اين روح الهي حالات و اقتضاهايي متفاوت در افراد به وجود مي‏آورد. ابن ميمون نوعي از حلول را به بعضي از داوران و پادشاهان اختصاص داده آنجا که در مورد يفتاح (43) و سامسون (44) و در مورد شائول پادشاه (45) و داوود (46) آمده است که روح خدا بر آنها قرار گرفت. و مي‏گويد که حلول اين روح افراد را وادار به سخن گفتن نمي‏کند. بلکه نهايت قدرت اين نيرو آن است که آنها را به سوي عملي مورد تأييد سوق مي‏دهد يعني براي ياري مظلومي يا ياري يک نفر يا جماعتي. (47) و مرتبه ديگر از اين حلول روح الهي، شخص را وادار به سخن گفتن مي‏کند به صورتي که حکمي را بيان کند يا تسبيحي بگويد يا سخنان سودمند داشته باشد و از امور الهي سخن گويد و تمامي اين موارد در حالت بيداري و تسلط بر حواس مي‏باشد، در اينجا مي‏گويند روح القدس بر او جاري گشته همانطور که داوود به واسطه روح القدس، مزامير و سليمان امثال و جامعه و سرود و سرودها را نوشتند و بقيه کتب نيز به واسطه روح القدس نوشته شدند.

در اين نوع از حلول روح است که خداوند از روحي که بر موسي قرار داشت، گرفته و بر هفتاد نفر از رهبران بني اسرائيل که اطراف او بودند، قرار داد (48) و همچنين عزرائيل يجزيائيل زکريا (49) و زکريا بن يوياداع (50) از اين طبقه هستند و همچنين داوود و سليمان و دانيال از اين طبقه هستند.

.2 کلام الهي: کلمه وحي بارها در کتاب مقدس آمده است گاهي مستقيم و بدون واسطه به نبي مي‏رسيد، به صورتي که خداوند سموئيل را خواند. (51) بدون اينکه فرشته‏اي در ميان باشد کلام الهي شنيده مي‏شد حتي ممکن است وحي بر جواني کم سن و بي تجربه نيز نازل شود. (52) شنيدن کلامي الهي براي نبي گاهي از طريق خواب است به گونه‏اي که بيننده آن را نمي‏بيند همان‏طور که سموئيل در دريافتش از وحي بيان کرده (53) و يا به گونه‏اي که شخصي در خواب با او سخن مي‏گويد همانطور که در نبوت حزقيال آمده است. (54) و يا گويي خداوند با او سخن مي‏گويد نظير سخن اشعيا که مي‏گويد پروردگار را ديدم که مي‏گفت چه کسي را بفرستم تا پيغام مرا به اين قوم برساند. (55) و نظير موسي که خداوند در مورد او مي‏گويد: «من با وي روي در رو و آشکارا صحبت مي‏کنم نه با رمز، و او تجلي مرا مي‏بيند» . (56)

.3 فرشتگان: زماني وحي الهي توسط فرشته پيغام آور ابلاغ مي‏گردد. (57) فرشته خداوند چون شعله آتش از ميان بوته‏اي بر موسي ظاهر مي‏شود و از آنجا خداوند با موسي سخن مي‏گويد. (58)

اين فرشته‏ي الهي زماني در خواب بر انبيا وارد مي‏شده همان‏طور که ابراهيم در رؤيا ذبح فرزندش را ديده همان‏طور که در کتاب مقدس، خداوند فرموده است: «من با يک نبي به وسيله‏ي رؤيا و خواب صحبت مي‏کنم» . (59)

و زماني که اين فرشته‏ي الهي در حالت بيداري بر پيامبر وحي را مي‏آورد نظير حضرت موسي عليه السلام که خداوند خطاب به او مي‏گويد: «از ميان دو فرشته‏اي که روي تخت رحمت قرار گرفته‏اند با تو سخن خواهم گفت و دستورات لازم براي بني اسرائيل را به تو خواهم داد» . (60)

.4 نور جلال الهي: در کتاب حزقيال آمده است: «ناگهان حضور پر جلال خداي اسرائيل از مشرق پديدار شد. صداي او مانند غرش آبهاي خروشان بود و زمين از حضور پر جلالش روشن شد» . (61)

«حضور پر جلال خداوند خانه‏ي خدا را پر کرده صداي خداوند را شنيدم که از داخل خانه‏ي خدا با من صحبت مي‏کرد» . (62)

ظهور پيامبران موجب مي‏گردد که نور جلال الهي به روي زمين فرود آمده و گسترده شود. موسي از خداوند مي‏خواهد که اين نور جلال الهي بر ملت اسرائيل قرار گيرد و بر ساير ملل بت پرستان عامل قرار نگيرد تا ملت يهود ممتاز باشد و خداوند اين درخواستش را اجابت مي‏کند و مي‏گويد: «شکوه خود را از برابر تو عبور مي‏دهم و نام مقدس خود را در حضور تو ندا مي‏کنم» . (63)

بدين ترتيب انبيا مهبط انوار جلال الهي هستند ولي نزول اين انوار انحصار به ايشان نداشته و فرشتگان و انسان از آن بهره مي‏گيرند. (64)

ارتکاب گناه نور جلال الهي را از ايشان دور مي‏کند و پاکي و نيکي موجب فرود آمدن نور جلال الهي در ميان انسانهاست. گناه آدم و قابيل و مردم زمان نوح و لوط باعث شده که نور جلال الهي به آسمان هفتم صعود نمايد ولي وجود پيامبراني نظير ابراهيم و اسحاق و موسي و ديگران موجب گرديدند که نور جلال الهي بر روي زمين نزول کند. (65)

انبيا و پادشاهان

يهوديان معتقدند که رييس حقيقي حکومت خداوند است. در کتاب اشعيا آمده است: «خداوند پادشاه و رهبر ماست، او از ما مراقبت خواهد کرد و ما را نجات خواهد داد» . (66)

هنگامي که سموئيل پير شده بود، مردم از او در خواست نمودند که پادشاهي براي آنان تعيين کند، سموئيل براي کسب تکليف به حضور خداوند رفت. خداوند در پاسخ او گفت که طبق درخواست آنها عمل کن. زيرا آنها مرا رد کرده‏اند نه تو را. آنها ديگر نمي‏خواهند من پادشاه ايشان باشم...اما به ايشان هشدار بده که داشتن پادشاه چه عواقبي دارد. و سموئيل براي آنها بهره‏کشي‏ها و سوء استفاده‏هاي پادشاه از مردم را بيان نمود ولي باز مردم اصرار ورزيدند که پادشاه مي‏خواهد تا او آنها را در جنگها رهبري کند. (67) در همين زمان سموئيل شائول را انتخاب کرده و مي‏گويد: «خداوند تو را برگزيده است و او را تدهين مي‏کند و هنگامي که شائول از او جدا مي‏شود، خداوند به او قلب تازه مي‏بخشد و در راه، طبق پيشگويي سموئيل به گروهي از انبيا برخورد مي‏کند و او نيز همراه آنها شروع به نبوت کردن مي‏نمايد. (68)

پيامبران رابطه‏اي که با پادشاهان داشتند، گاه مشاورند و راهنما و همکاري مي‏کنند و اگر پادشاهان با انبيا مخالفت کنند، پادشاهي از آنها سلب مي‏شود و به ديگري داده مي‏شود نظير شائول که پادشاهي از او سلب گرديد و داوود به عنوان پادشاه جديد تدهين و مسح شد . (69) و زماني نيز انبيا سخت پرخاش دارند و در برابر همه دستگاه مي‏ايستند. نظير ارميا که با بت پرستي مبارزه مي‏کرد و در مقابل پادشاه يهودا مي‏ايستاد. (70)

زماني انبيا نيز در دربار پادشاهان بودند نظير نحميا که شراب‏دار و ساقي خشايارشاه پادشاه ايران بود. (71) و از جانب او مأمور ساختن معبد اورشليم مي‏گردد و از طرف پادشاه نيز به فرمانداري يودا منصوب مي‏شود. و همچنين عزرا که در طريق تجديد روحانيت جامعه يهود تلاش بسيار کردند . (72)

انبيا و کاهنان

از زمانهاي خيلي قديم کهانت مقام رسمي در اجتماع بوده است و شاهان براي خدايي نشان دادن سلطنت خويش از آنان استفاده مي‏کردند. در بابل ماليات به نام خدا گرفته مي‏شد و به خزانه‏ي معابد ريخته مي‏شد. (73) کاهنان سومري گرفتن ماليات و زکات را وسيله‏ي آن ساختند که دسترنج کشاورزان و صيادان را بربايند. (74)

در ميان پارسيان وضع قوانين بر عهده‏ي کاهنان بود و در مصر، پايه‏هاي لازم تاج و تخت، کاهنان بودند و اعتقاد به دين و خدايان مستلزم آن بود که گروهي در فنون جادو و آداب ديني مهارت کامل پيدا کنند و کاهنان همه وقتشان صرف فروختن افسون و خواندن عزايم و پرداختن به آداب سحر و جادو مي‏شد. (75)

پيامبران الهي در عهد عتيق در درجه‏ي اول با اين افراد روبه‏رو بودند. يکي از ابزار و وسايل کار ايشان و شايد مهم‏ترينشان ستاره شناسي و نجوم و بعد تعيين سعد و نحس امور از راه ستارگان بود. انبياي بني اسرائيل نيز تا اندازه‏اي از اين علم و ساير علومي که به کار کاهنان مي‏آمد، آگاهي داشته‏اند. (76) در عهد عتيق در بيشتر موارد نبوت در برابر کهانت قرار مي‏گيرد، اما پس از گذشت مدتي و پس از مبارزاتي، مدتي در کنار هم قرار گرفته‏اند ولي کهانت وظيفه‏اي بود که بايد انجام مي‏شد و از طرف مقامي منصوب مي‏گرديد. اما نبوت وظيفه‏ي تعيين شده‏اي نبود، بلکه از راه وحي القا مي‏شد. کاهن موظف به اجراي مراسم و تشريفاتي بود که رموز و اسرار آن را از همه پنهان مي‏داشت و ليکن نبي به روح دين و قلب انسان و حقيقت امر کار داشت و حال آن‏که کاهن به ظواهر امر و مراسم وتشريفات اجتماع وابسته بود. کاهن حافظ نظام موجود اجتماع بود و نبي در پي در هم شکستن نظام غير الهي بود. کاهن مزد بگير و راتبه دار بود و جيره‏خوار دستگاه اجرايي جامعه بود و گاهي شريک آن و گاهي غير غالب بر آن بود ولي نبي در پي اصلاح جامعه بر طبق رضاي خداوند بود. (77) مأخذ و منشأ دريافت آگاهي‏ها و الهامات کاهن با نبي متفاوت است.

مدرسه‏هاي پيامبري

در ايام سموئيل نبي کاهنان از تحصيل و تعليم و تعلم کناره جستند و رغبتي در تحصيل علم نداشتند. بدان واسطه آن حضرت در «رامه» تأسيس مدرسه فرمود. (78) شاگردان اين مدرسه «پسران انبيا» خوانده شده‏اند و از اينجا سموئيل به احياي شريعت معروف و همرديف موسي و هارون ذکر مي‏شود. (79) همين امر در شمال نيز رخ مي‏دهد. ايليا نيز مکتبي در بيت ئيل (80) و مکتبي در «اريحا» (81) و بعد از او اليشع مکتبي در جلجال (82) و ساير جاها (83) تأسيس نمود. اشعيا نيز از شاگردانش سخن مي‏گويد. (84) در دوره‏ي ايليا واليشع هم ايشان به نام «پسران انبيا» (85) خوانده مي‏شوند که در واقع مرادف کلمه‏ي نبي است. (86)

رؤساي اين مدارس را «پدر» (87) و «آقا» (88) مي‏ناميدند. در اين مدارس تفسير تورات و موسيقي و شعر تعليم مي‏دادند و به همين منظور غالبا انبيا شعر و موسيقي را مي‏شناختند. (89)

قاموس کتاب مقدس مي‏گويد: «ظاهرا تمام اشخاصي که در آن مدارس تعليم مي‏يافتند، اختيار بر اخبار از مستقبلات نداشتند، بلکه اين مطلب به اشخاصي اختصاص داشت که خداوند بر حسب اقتضاي وقت اختيار مي‏فرمود وبرخي از آنها را مخصوصا مهبط وحي قرار مي‏داد که ابدا قبل از آن تعليمي نيافته و در مدرسه داخل نشده بودند مثل عاموس که شبان بود و انجيلهاي برير امي چيد. (90)

پيامبران زن

در عهد عتيق پيامبري اختصاص به مردان نداشته، بلکه زنان نيز «نبيه» خوانده شده‏اند انبياي مرد اسرائيل «پدر» و پيامبران زن نيز «مادر اسرائيل» خوانده شده‏اند. آنان عبارتند از «ساره» زوجه ابراهيم و مادر اسحاق (91) «ميريام» (مريم) خواهر موسي و هارون دخت عمران. «دبورة» که رهبر و مادر اسرائيل و نبيه ناميده شده است. (92) او همسر لفيدت بود که در زير نخ دبوره بر مردم داوري مي‏کرد. «حنه» مادر سموئيل نبي . «حلده» زوجه شلوم، آبشالوم خياط درباري که ساکن محله دوم اورشليم بود. (93)

پي‏نوشت‏ها:

.1 دايرة المعارف الياده: 12/ .16

.2 دايرة المعارف آمريکا ناج : 21/ .665

.3 نبوت اسرائيلي، نشريه دوم، ص 177؛ تحقيقي در دين يهود ، ص .327

«~ .757/10: Encylopaedia of Religon and Ethiecz: . Hastings ~»

.4 قاموس کتاب مقدس، ص .837

.5 دايرة المعارف الياده: 12/15و .16

.6 همان، ص 328؛ تاريخ تمدن ويل دورانت: 1/ .369

.7 دايرة المعارف آمريکا ناج، ص 655؛ دايرة المعارف الياده: 12/ .16

.8 قاموس کتاب مقدس، ص .405

.9 اشعيا: 30/ .10

.10 ميکاء: 3/ .7

.11 معجم اللاهوت الکتابي، ص .769

.12 نبوت اسرائيلي نشريه دوم دانشکده الهيات مشهد، ص .179

.13 ارميا: 20/7و .6

.14 ارمياه: 25/ .11

.15 ارميا: 28/ .11

.16 عاموس: 1/ .5

.17 سفر تثنيه: 13/3و .1

.18 سفر اعداد: 12/6و 24/4 5؛ اشعيا: 6 ارميا: 1/11و .12

.19 پيدايش: 46/ .2

.20 اول سموئيل: 3/1 به بعد.

.21 حزقيال، باب 13: عاموس‏1/1 و 8/1و 1/ .1

.22 قاموس کتاب مقدس، ص .874

.23 دلالة الحائري: 2/413و .414

.24 دايرةالمعارف الياده: 12/ .1617

.25 داوران: 13/5، اول سموئيل‏1: .11

.26 عاموس‏2: .11

.27 تثنيه‏18: .1819

.28 ارميا1: 4و 5و .6

.29 اول پادشاهان‏19: .16

.30 دلالة الحائرين: 2/404؛ تنقيح الأبحاث للملل الثلاث، ص .11

.31 عاموس‏7: 15و .14

.32 دلالة الحائرين: 2/ .404

.33 تثنيه‏5: 5و خروج‏19: .9

.34 اعداد23: .5

.35 دلالة الحائرين: 2/ .443

.36 اشعيا8: .19

.37 نبوت اسرائيلي نشريه دوم دانشکده الهيات مشهد ص 197 به نقل از سليمان مظهر قصة العقايد .

.38 تثنيه‏18: 19و .15

.39 ارميا1: 78 تثنيه‏18: .18

.40 زکريا7: .12

.41 اول پادشاهان‏18: .22

.42 داوران‏11: .29

.43 همان‏14: .19

.44 اول پادشاهان‏11: .6

.45 همان‏14: .19

.46 اول پادشاهان‏16: .13

.47 دلالة الحائرين: 2/ .438

.48 اعداد11: .25

.49 دوم تواريخ‏20: .15

.50 دوم تواريخ‏24: .20

.51 اول سموئيل باب .3

.52 ارميا1: .410

.53 اول سموئيل باب .3

.54 حزقيال‏4: .4

.55 اشعيا6: 8و .1

.56 اعداد12: .8

.57 اعداد 7: 89 اول سموئيل‏3: .4

.58 خروج 3: 1تا 4: .17

.59 اعداد 12: .6

.60 خروج 25: .22

.61 حزقيال‏43: .2

.62 حزقيال‏43: 6و .5

.63 خروج‏33: .1619

.64 نبوت اسرائيلي نشريه دوم دانشگاه مشهد، ص .191

.65 همان به نقل از تلمود ، ص .86

.66 اشعيا33: .22

.67 اول سموئيل‏8: 1 به بعد.

.68 اول سموئيل‏10: 1و 2و 9و .10

.69 اول سموئيل باب .16

.70 نحميا1: .11

.71 نحميا باب 9و 10؛ تاريخ اديان جان ناس، ص .537

.72 نحميا باب 9و 10؛ تاريخ اديان جان ناس ص .537

.73 تاريخ تمدن ويل دورانت: 1/ .275

.74 همان، ص .155

.75 همان ص 418و .240

.76 سفر پيدايش باب .49

.77 نشريه سوم دانشکده الهيات: نبوت اسرائيلي ص 134 و .133

.78 اول سموئيل‏19: .19 24

.79 مزمور99: .6

.80 دوم پادشاهان‏2: .3

.81 همان 2: 5و .15

.82 همان 4: .38

.83 همان‏6: .1

.84 اشعيا8: .16

.85 دوم پادشاهان‏2: .35

.86 دوم پادشاهان‏9: 1و .4

.87 اول سموئيل‏10: .12

.88 دوم پادشاهان باب .10

.89 خروج‏15: .12

.90 قاموس کتاب مقدس ص .874

.91 پيدايش 21: 2 به بعد.

.92 داوران‏4: 4و 5: .7

.93 دوم پادشاهان‏22: .14

 

 





:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا ملکوت و آدرس tamalakoot.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 54
بازدید کل : 12413
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com